تک و تنها
تنهایی
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!! ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!! درون کلبه ی خاموش خویش اما کسی حال من غمگین نمی پرسد!!! و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم درون سینه ی پرجوش خویش اما!!! کسی حال من تنها نمی پرسد ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!! که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او ودیگر هیچی از من نمی ماند!!! عجب داغِ تنم بی تو، میگن تب دارم انگاری شما می خواهید از راز مرگ سر در آورید.
همین دیشب، پزشکم گفت: زیادی استرس داری
یقین دارم تو می دونی ، چه حالی دارم این روزها
مثه امروزی که بی تو ، مبدل میشه به فردا
گلوم دردِ بدی داره ، دارم انگار خفه میشم
تو هم نیستی که تو این حال ، بشینی لحظه ای پیشم
بدور از چشم تو چشمام ، مرتب خیسه بارونه
چقدر خستم از این روزها از این تقدیر وارونه
دلم میخواست می فهمیدم که مثل من تو دلتنگی؟!
مثه من خسته و تنها، تو هم داغون از این جنگی؟!
بمیرم من، چرا پاهات ، مثه من داره میلرزه
میگی لعنت به این دنیا ، که یک ارزن نمی ارزه
همه درد و بلای تو ، برای من ، گلِ نازم
نگو دیگه دارم بی تو ، همه دنیامو می بازم
آره مجبور بودیم ما ، بزار دنیا خوشش باشه
همین دنیا که هرلحظه ، داره عشقی رو می پاشه
اگرچه حالِ من خوش نیست ، مثه جون کندنِ اما
دلو خوش کرده ام با این ، که تو سهمِ منی تنها
داری میری ، دارم میرم ، داریم دق می کنیم با هم
دیگه حتی نمیشه زد ، دل خون رو به دریا هم
من امشب تشنه مرگم ، نمی خوام صبحِ فردا شه
دیگه هیچ کس نمیتونه ، مثه تو ، تو دلم جاشه
ادامه مطلب
Power By:
LoxBlog.Com |